دوم دبیرستان بودم که مجری شدم/ قبل از ورود به تلویزیون هم باحجاب بودم/ عموپورنگ به مرور افت کرد
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۳۶۳۱۰۹
صراط: نه از شبکههای متعدد تلویزیونی خبری بود، نه از اپلیکیشنهای رنگارنگ اینترنتی و نه کنسولهای جذاب بازی؛ فقط و فقط یک شبکه و چند برنامه مختص بچهها. متولدان دهههای50 و 60 برنامههای متعددی برای تماشا نداشتند. شاید اولین و مهمترین آنها برنامه کودک شبکه دو با اجرای مجری جوان آن سالها، یعنی الههرضایی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دختر جوانی که در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب و شرایط ویژه آن، وارد عرصه اجرا شد و بدون بهرهگیری از آموزشهای تخصصی اجرا، توانست به مرور یک مجری موفق شود. رضایی برای بچههای دیروز نقش یک خواهر بزرگتر را داشت که بین پخش کارتونهای متنوع، درباره موضوعات مختلف صحبت میکرد و به آگاهسازی آنان میپرداخت. مجری محبوب بچهها، درسال78 از اجرای برنامههای کودکونوجوان خداحافظی و در مقطعی با دیگر گروههای برنامهساز در تلویزیون همکاری کرد. وی فارغ التحصیل رشته
علوم تربیتی است و با وجود کنارهگیری از اجرای برنامه کودک، بازهم ازاین حوزه جدا نشده و در این سالها مهد کودکی را اداره میکند.
بروید عقبتر، بازهم عقبتر!
رضایی به دلیل شهرت و تواناییهایش، در طول این سالها پیشنهاداتی برای بازیگری در سینما هم داشته ولی به دلیل بیعلاقگی به سمت بازیگری نرفته و ترجیح داده به عنوان مجری ماندگار باشد. این مجری برنامه کودک، خودش هم اهل تماشای کارتون است و از بین آثار مختلف، به کارتون معاون کلانتر و آقای ووبی علاقه بیشتری دارد.
خانم رضایی دلیل ماندگار شدن برخی از هنرمندان را صداقت آنها میداند و معتقد است اگر وی و «گیتیخامنه» هنوز و با گذشت سالها، در ذهن مردم ماندگارند، به دلیل اعتقادی است که به حرفهایشان داشتند و نقش بازی نمیکردند. این مجری پیشکسوت به علاقهمندان اجرا توصیه میکند، خودشان باشند و سعی نکنند ادای کسی را درآورند یعنی نباید از کسی تقلید کنند بلکه آن چه که خودشان هستند باشند، از ته دل حرف بزنند و اطلاعات کافی درباره خواستههای بچهها به دست آورند.
الههرضایی یکی از جوانترین مجریان تاریخ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است. او در دوران نوجوانی وارد اجرای تلویزیونی شد و توانست نه تنها دراین حرفه باقی بماند، بلکه تا حدودی جریان سازشود.
الههرضایی درباره شروع به کارش درتلویزیون،به «صبحنو» گفت: من از سال58 فعالیتم در تلویزیون را آغاز کردم. من در آن دوره دانش آموز دوم دبیرستان بودم و دلیل حضور من در تلویزیون، نیاز حضور یک نوجوان در برنامه کودک در مقام مجری بود. توسط سازمان صداوسیما اعلام شد که به مجری نوجوانی نیاز است و فراخوانی داده شد. من مانند تعداد زیادی از نوجوانان دیگر تست دادم و نهایتاً برای این موضوع انتخاب شدم. من هیچ آشنا یا پارتی در تلویزیون نداشتم و شاید قسمت اینگونه رقم خورد که وارد اجرای تلویزیونی شوم.
خودم باحجاب بودم و مشکلی برای پوشش نداشتم
رضایی با اشاره به سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، درباره شرایط حضور یک مجری زن در سیما گفت: شرایط خیلی ویژه یا متفاوتی وجود نداشت. فقط قدری درمورد ظاهر مسایلی وجود داشت؛ به هرحال حجاب در آن دوره به شکل دیگری مطرح شده بود و همین حساسیتهای خودش را داشت. البته ازآنجایی که من خودم باحجاب بودم، مسأله و مشکلی دراین زمینه وجود نداشت. بیشترین موضوع، همان مسائل فنی بود، این که مجری بتواند به خوبی متن را بخواند و با بیننده ارتباط برقرار کند. ما متنی را که نویسنده مینوشت میخواندیم و به همین خاطر مشکل خاصی وجود نداشت.
الگوی خاصی در اجرا نداشتم
مجری برنامههای کودک در سالهای دهه60، درباره الگویش در اجرا بیان کرد: درواقع الگوی خاصی برای اجرا نداشتم. ما در آن سالها کلاسهای فن بیان و ادبیات داشتیم و همین تاحدودی مارا آماده میکرد. البته این آموزش به صورت آکادمیک و حرفهای نبود ولی به هرحال یک سری از اشکالات را برطرف میکرد؛ راههای صحیح صحبت کردن و راحت ارتباط برقرار کردن با مخاطب، مسایلی بودند که دراین کلاسها مطرح میشدند. درواقع همین آموزشهای مقدماتی که به صورت گذرا وجود داشتند پایه اجرای ما بودند.
فصل امتحانات مشکل داشتم
الههرضایی درباره مشکلات اجرا در آن سالها گفت: بخش عمدهای از مشکلات مربوط به تحصیل من بود. با توجه به مصادف شدن سالهای ابتدایی اجرای من با تحصیلم در دبیرستان، گاهی این دو با هم تداخل میکردند و مشکلاتی برایم ایجاد میشد؛ مخصوصاً در ایام امتحانات این موضوع گاهی مشکلتر میشد. زمانهایی بود که برای مثال من بیمار بودم یا حال خوشی نداشتم، ولی وقتی وارد کار میشدم، فضا و محیط جذاب اجرا باعث میشد که مشکلاتم را فراموش کنم و به خوبی کارم را انجام دهم.
رضایی با اشاره به سادگی آن سالها و شرایط شهرت در آن زمان افزود: آن سالها خیلی مسائلی مثل امضا یا عکس گرفتن مطرح نبود و بیشتر به سؤال درباره اجرا و حواشی آن محدود بود. مثلاً در کلاس یا مدرسه دوستانم از اخبار و حواشی کارم سؤال میکردند.
سال78ساختار برنامه کودک تغییر کرد
الههرضایی درباره دلیل خداحافظی زودهنگامش از برنامه کودک گفت: من مشتاق بودم برنامه به گونهای که علاقهمند هستم باشد که بتوانم با بچهها ارتباط خوبی بگیرم. ما درقدیم با توجه به کارتونی که پخش میکردیم یا موضوعات روز صحبت میکردیم؛ این شیوه درست تا سال78 ادامه داشت ولی این روند دراین سال دچار تغییر شد. گروه کودک، برنامهها را از زنده به برنامه ضبط شده تبدیل کرد که علاوه بر زمان بر بودن، باعث بیمحتوا شدن میشد. این موضوع مرا آزار میداد و حس کردم نمیتوانم با این شیوه ارتباط برقرار کنم.
بانظرم موافقت نشد، کنارهگیری کردم
مجری پیشکسوت سیما افزود: من با مدیر گروه وقت کودک صحبت کردم و پیشنهاد کردم که این شیوه اصلاح شود و به روند گذشته تغییر یابد. ضمناً پیشنهاد کردم که برای دوری از تکرار، عروسکی به برنامه اضافه شود که در کنار مجری حضور داشته باشد و گفتوگوهایی بین مجری و عروسک رد و بدل شود؛ این ارتباط بین مجری و عروسک میشد نقش آموزش غیرمستقیمی برای بچهها داشته باشد؛ اما متأسفانه با پیشنهادات من موافقت نشد و طبیعتاً من هم با توجه به عدم رضایتم با شرایط موجود، از اجرا کنارهگیری کردم. البته من مشکل اساسی با خود سازمان نداشتم و در کمتر از یک سال بعد با گروه خانواده وارد همکاری شدم.
اسپانسربیاوری برنامه میسازی
رضایی با مقایسه برنامههای کودک دردهه60 و70 با برنامههای امروز بیان کرد: به نظرم برنامههای کودک امروز ساختار ندارند. به طور معمول پیش ذهنیت علمی و موضوعیت ندارند. البته نمونههای استثنایی هستند ولی عموماً به همین شکلاند. درواقع اتاق فکری در پشت این برنامهها نیست و به صرف این که کسی بتواند اسپانسر بیاورد، میتواند برای کودک برنامهسازی کند. البته بازهم تکرار میکنم که نمونههایی بامحتوا هم هستند.
برنامه عموپورنگ به مرور افت کرد
الههرضایی با اشاره مصداقی به برنامههای کودک این سالها گفت: برنامه عموپورنگ در ابتدای کار موفق و جذاب بود ولی آن را درست دنبال نکردهام؛ البته از یک زمانی به بعد موسیقی، سرود و چهرههای آن برنامه تکراری شدند و دچار افت شد. ما درگذشته سریالهای نمایشی یا انیمیشنهای سریالی بسیار موفق داشتیم که هریک از آنها برای بچهها ذهنیت میساختند.
تلویزیون رقبای جدیدی پیدا کرده است
مجری برنامه «بچههای دیروز» با اشاره به انیمیشنهای قدیمی افزود: اگر انیمیشنهای قدیمی هنوز هم در خاطر بچههای آن سالها هستند ولی کارتونهای امروزی، با آن که ساختاری حرفهای دارند، آنطور که باید ماندگار نمیشوند به این دلیل است که امروز، امکان و دسترسی بچهها به رسانههای مختلف زیاد شدهاست. انواع سیدی، اینترنت و ماهواره به هرحال دراین روند تأثیرگذارند و بخشی از بچهها را به خود جذب کردهاند. نقش بازیهای رایانهای هم دراین بین بسیار مهم است و متأسفانه یا خوشبختانه زمان زیادی از بچهها درگیر این پدیده شدهاند.
با پخش زیاد کارتونهای جدید مخالفم
رضایی درباره پخش انیمیشنهای جدید بیان کرد: من اطلاع دقیقی ازاین کارتونهای جدید ندارم و زیاد تماشا نمیکنم ولی درکل با پخش زیاد این انیمیشنها موافق نیستم. یک دورهای، پخش برخی از کارتونهای خشن مثل دیجیمون فراگیر شده بود که با توجه به آگاهی دراین زمینه، اعتراضمان را به مدیران تلویزیون اعلام کردیم. به هرحال خانوادهها تصمیم گیرنده نهایی بچهها هستند و سازمان صداوسیما هم هماهنگی لازم را ندارد و متأسفانه به نظر میرسد که امروز بچهها به حال خودشان رها شدهاند؛ چه از طرف خانوادهها و چه از طرف رسانهها، خصوصاً رسانه ملی.
مهدهای کودک برنامهریزی دارند
الههرضایی با اشاره به مدیریتش در یک مهد کودک، درباره حواشی برخی از این مجموعهها گفت: به عقیده من برخلاف برخی از حواشی، میزان برنامههایی مثل موسیقی و شادی دراین مهدها زیاد نیستند. بیشتر برنامه این مجموعهها مختص به مسائل آموزشیاند. بازی، آموزش و سرگرمی بخش عمده فعالیت این مهدها هستند که حتی همان بازیها هم عمدتاً دارای بار آموزشیاند. ما یک پکیج و برنامه کامل را دنبال میکنیم و برای مثال در طول هفته یک ساعت آموزش قرآن و در ساعت دیگری موسیقی داریم. برای تمام لحظات بچهها برنامه ریزی شده و حتی همان بخش موسیقی هم حساب شده است و بچهها به حال خود رها نیستند.
مشتاق بازگشت به تلویزیونم
مجری سالهای گذشته برنامههای کودک درباره احتمال فعالیت دوبارهاش در تلویزیون افزود: اگر دوباره به من پیشنهاد شود به تلویزیون بازخواهم گشت و مشکلی با این موضوع ندارم. البته ترجیحم به فعالیت در حوزه کودک و نوجوان است و به دلیل دغدغهام دراین حوزه علاقمند به حضورهستم. البته خیلی اهل حضور در مسوولیتهای مدیریتی نیستم و همان تخصص خودم یعنی اجرا را میپسندم. البته همین الان هم به دوستان فعال در گروه کودک اعلام کردهام که اگر نیاز به کمک فکری و مشورتی دراین حوزه وجود داشته باشد، بنده آماده همکاری هستم.
به نیازهای نسل جدید کودکان توجه نشدهاست
رضایی درباره کمبودهای حوزه برنامهسازی برای کودکان، در تلویزیون بیان کرد: به هرحال یک گروه کودک و اتاق فکری است که لازم است به علاوه افراد صاحب نظر یک تیم کامل را تشکیل دهند. به نظر من دراین زمینه نیاز به کار زیادی است. مشکلات و کمبودهای زیادی وجود دارند که لازم است در جلساتی تخصصی مطرح شوند و اینجا در این گفتوگو مجال آن نیست؛ اما آنچه مهم است این است که باید به لحاظ آموزشی و ساختاری روی بچهها کار صورت گیرد. متأسفانه در نسل جدید کودکان آنطور که باید کار صورت نگرفته است؛ هم از جانب خانوادهها و هم رسانهها. باید به این مسائل فکر شود، آسیب شناسی شود و نیازهای کودکان برآورد شوند. نیازهای آموزشی و سرگرمی کودکان گستردهاند که باید پس از برآورد آنها، به صورت پایهای به آنها پرداخته شود.
کودکان برنامههای بزرگسالان را تماشا میکنند
الههرضایی با اشاره به شبکههای تخصصی کودکونوجوان افزود: من همان موقع که گفتند قراراست ساعتهای برنامه کودک شبکه دو افزایش پیدا کند مخالف کردم چون معتقد بودم لزومی برای این کار وجود ندارد و فقط وقت بچهها گرفته میشود؛ این اقدام باعث میشد که کودک از دیگر برنامههای زندگیاش دور شود. شاید وجود شبکه تخصصی کودکونوجوان خوب باشد و به هرحال شرایط رسانهای امروز، نسبت به سالهای گذشته تغییر کرده است؛ اما این موضوع مشروط به این است که خانوادهها به فرزندان نظارت داشته باشند و مراقب باشند که بچهها کارتون و برنامههای مختص به خود را تماشا کنند؛ متأسفانه امروز دیگر حوزه کودکان مختص به سن خودشان نیست. زیاد اتفاق میافتد که برای مثال والدین مشغول تماشای یک برنامه یا فیلم مختص به سن خودشان هستند، ولی کودک هم به همراه آنها مشغول تماشای همان برنامه نامناسب است.
رسانهوخانواده هردو مقصرند
رضایی افزود: رسانه و خانوادهها هردو مقصرند و همین کمکاری خانوادهها، اشکالات زیادی را به بار آورده است؛ البته با تمام این صحبتها بازهم من معتقدم اگر برنامه خوبی ساخته شود و تبلیغات درستی هم داشته باشد، رسانه میتواند خانوادهها را به سمت آن هدایت کند. امروز تعدد برنامههای کودکونوجوان زیاد شده ولی کیفیت آنها کمتر قابل قبول است.
الههرضایی درپایان گفت: امیدوارم که سازمان صداوسیما درحوزه برنامهسازی کودک، قدری بیشتر فکر و برنامه ریزی کند تا وضعیت به سالهای گذشته برگردد. نمیگویم که به عقب برگردیم، خیر، به جلو حرکت کنیم ولی با شرایطی شبیه به سالهای موفق گذشته باشیم که آدمهای موفق، باهوش و اهل فن زیادی در آن نقش داشتند. آدمهایی که دلسوز بچهها بودند و به همه مسائل و مشکلات آنها فکر میکردند. امیدوارم با حضور و کمک آدمهای کاربلد، بازهم حوزه کودک تلویزیون به دوران موفق خود بازگردد.
منبع: صراط نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۳۶۳۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198